سرگذشت شورانگیز پیادهروی اربعین
تاریخ انتشار: ۲۴ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۱۸۵۶۸
برای بزرگداشت این روز و برخورداری از آثار معنوی آن، اعمال و دعاهای خاصی در منابع مشهور وارد شده که همه مؤمنان میتوانند با عمل به آنها، این آثار معنوی را دریافت کنند و از برکات آن برخوردار باشند. چنین توجه جامع و دقیقی به اربعین حسینی در متون دینی شیعه، برای شکل گرفتن راهپیمایی بزرگ زیارتی که هر سال و به مقصد کربلا برگزار میشود، کافی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برجسته شدن موضوع پیادهروی
با این حال، نوشتن تاریخ و سرگذشت پیادهروی اربعین ساده نیست. متأسفانه متون تاریخی درباره شکل گرفتن این سنت، تأسیس موکبها و دیگر برنامههای مذهبی که در این ایام و در این مسیر برگزار میشود، اطلاعات زیادی در اختیار ما قرار نمیدهد. قدر مسلم آن است که پیاده به زیارت مرقد مطهر اباعبدالله(ع) رفتن، از دیرباز و مدتی کوتاه پس از واقعه جانگداز عاشورا، سنتی رایج در میان شیعیان و علاقهمندان به اهل بیت(ع) بوده، اما چون سفرها عموماً با پای پیاده صورت میگرفته، کمتر به آن در قالب یک رویکرد یا برنامه ویژه زیارتی مینگریستند. در واقع پیادهروی اربعین از زمانی بیشتر مورد توجه واقع شد که وسایل نقلیه جدید مورد استفاده قرار گرفت و حملونقل مسافران سادهتر شد. با شروع فعالیت این شکل از حمل و نقل، پیادهروی به عنوان روشی مستقل برای طی کردن مسیر رسیدن به کربلا یا دیگر اماکن زیارتی، جلوه بیشتری پیدا کرد و با اقبال بسیار گستردهتری روبهرو شد.
از کاروان تا پیادهروی دستهجمعی
گزارشهای تاریخی نشان میدهد تا پیش از قرن هشتم، زائران کربلا عموماً در قالب کاروانهای مستقل، خودشان را در ایام اربعین به کربلا میرساندند اما پیادهروی به عنوان یک سنت فراگیر، طبق نظر آیتالله یوسفی غروی، استاد برجسته تاریخ اسلام، به دوران انتقال حوزه علمیه شیعه از حلّه به نجف بازمیگردد. بر اساس دیدگاه این استاد تاریخ اسلام، پس از رحلت علامه حلّی در سال ۷۲۶قمری فرزندش حوزه درسی خود را به نجف اشرف انتقال داد و دومین مدرسه علمیه این شهر با نام «سلیمیه» را بنیان نهاد. فرزند علامه حلّی، طلاب علوم دینی این مدرسه را به درک زیارت مخصوص ائمه(ع) تشویق میکرد؛ یکی از این زیارتهای مخصوص، زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین بود که البته زائران از دور و نزدیک، در چنین روزی خود را به کربلا میرساندند. طلاب مدرسه سلیمیه با توجه به ارزش معنوی زیارت اربعین و سفارش استاد، از سه چهار روز پیش از اربعین، پیاده از نجف به مقصد کربلا حرکت میکردند و این حرکت عموماً به صورت دستهجمعی بود و موجب شد به تدریج دیگر اقشار جامعه نیز به این کار علاقهمند شوند و رسم پیادهروی اربعین در منطقه جنوب عراق جا بیفتد و نهادینه شود؛ هر چند که تا یک قرن پیش، بیشتر طلاب در این برنامه حضور پیدا میکردند.
شرفِ موکبداری
شکل گرفتن پیادهروی اربعین، طی قرنهای متمادی در فرهنگ و آداب و رسوم مردم منطقه تأثیر گذاشت. رسمهای خاصی مانند «هوسهخوانی» که پیشتر در میان قبیلههای عرب این منطقه وجود داشت، به پیادهروی اربعین راه یافت. هوسهخوانی؛ قرائت شعرهای حماسی و روایت شجاعان بزرگ است که با همخوانی برخی مصرعهای شعر از سوی جمعیت همراه میشود. افزون بر این سنتهای عُرفی و منطقهای، فرایند پذیرایی از زائران امام حسین(ع) در این ایام نیز ساختار و شکل ویژه خودش را پیدا کرد. عشایر عرب شیعه در جنوب عراق نقش مهمی در پیدایش موکبها داشتند و احتمالاً نخستین موکبها را هم آنها راهاندازی کردند؛ شکل گرفتن این موکبها که به آنها «مضیف» (میهمانسرا) هم گفته میشود، هم ریشه در رسوم قبیلگی مبنی بر گرامیداشت میهمان دارد و هم برگرفته از تعالیم شرعی است که عزیز داشتن و پذیرایی زائران سیدالشهدا(ع) را از بزرگترین اعمال پرثواب میداند. موکبها در گذشته نیز مانند امروز، در چادرهای بزرگی برپا میشد و کار پذیرایی در آنها صورت میگرفت. عشایر عراق از چند قرن پیش، پذیرایی از زائران اربعین را به عنوان وزنهای در شرافت و اصالت خود در نظر میگیرند و به آن سخت پایبند و علاقهمند هستند.
حضور ایرانیان در پیادهروی اربعین
تاریخچه حضور ایرانیان در پیادهروی عمومی اربعین احتمالاً به دوره پیدایش آن بازمیگردد؛ طلاب ایرانی مشغول به تحصیل در نجف اشراف، نخستین ایرانیهایی بودند که در این پیادهروی شرکت کردند. تا پیش از رفتار خصمانه بعثیها در اخراج خانوادههای ایرانیتبار در سال ۱۳۵۰، ایرانیهای مقیم عراق هم حضور گستردهای در پیادهروی اربعین داشتند؛ هر چند که همزمان با اخراج ایرانیان، حزب بعث بر شیعیان سخت گرفت و همان طور که چند روز پیش اشاره کردیم، مانع برگزاری پیادهروی اربعین شد. با سقوط صدام و برپایی دوباره موکبها و برگزاری سنت پیادهروی اربعین در عراق، ایرانیانِ عاشق اهلبیت(ع) نیز، نه فقط به این مراسم باشکوه پیوستند، بلکه به ایفای نقش در تأمین نیازهای برگزاری آن نیز پرداختند.
خبرنگار: محمدحسین نیکبخت
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: پیاده روی اربعین اربعین حسینی پیاده روی اربعین موکب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۱۸۵۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
به گزارش روزیاتو، نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد:
زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود:
من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است:
وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است:
بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است:
اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود:
بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
کانال عصر ایران در تلگرام